بسیج پایگاه مقاومت شهید زمانی روستای خلیلکلا، میلاد حضرت زهرا (س ) و روز مادر را به همه مادران و همسران مهربان ایرانی خصوصا مادران و همسران شهدا و جانبازان،تبریک و تهنیت عرض میکند.
اشعار و سبک های ولادت حضرت زهرا (س) + به همراه دانلود سبک | |
مداحی و مولودی ولادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها (صوتی) | |
توسل و زیارت(صوتی) | |
سرود و مدح حضرت فاطمه اهرا (سلام الله علیها) (صوتی) |
*** اشعار ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) |
اشعار ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) |
سرود و مدح حضرت فاطمه اهرا (سلام الله علیها) (صوتی) |
کاغذ دیواری(Wallpaper)
| |
*** جایگاه و مقام والای مادر | |
مقام والاى مادر در قرآن | |
قرآن و نقش مادر در تربیت جوانان (1) | قرآن و نقش مادر در تربیت جوانان (2) |
شخصیت زن از دیدگاه پیامبر و ائمه طاهرین |
بقیه در ادامه مطلب
.
عبدالحسین برونسی (زاده ۳ شهریور ۱۳۲۱، روستای گلبوی کدکن توابع تربت حیدریه - شهادت 25 اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر، شرق دجله) یکی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود. وی پس از چند بار تغییر شغل نهایتا به شغل بنایی روی میاورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان ی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده و نهایتا حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد.
وی بارها دستگیر و توسط ساواک شکنجه شد. این شهید بزرگوار در مورد دوران زندانی زمان شاه میگوید: در زندان به قدری جای ما تنگ بود که به نوبت چند نفر میخوابیدیم و چند نفر دیگر میایستادیم . ما را شکنجه میکردند . همان اول که ما را گرفتند فکر میکردی چه کسی را گرفتهاند. دور ما را گرفتند یک مسلسل را به پشتم گذاشتند دیگری را روی سینهام و یکی هم سیلی میزد و میگفت: پدرسوخته بگو دوستان شما چه کسانی هستند. گفتم: من هیچ دوستی ندارم تک و تنها هستم، یکی از آنها گفت: نگاه کن پدر سوخته را هرچه کتک میزنیم رنگش تغییر نمیکند. میگفتند: ترا میکشیم، میگفتم: بکشید به دهانم میزدند هر دندانی که میافتاد میگفتند.
بقیه در ادامه مطلب.
شهید حمید باكری در پاییز سال ۱۳۳۳ "ه.ش" در شهر ارومیه دیده به جهان گشود. در سن دو سالگی مادرش را در یك حادثه تصادف از دست داد و با خانوادهاش پیش عمهاش زندگی كرد و در اصل عمهاش نقش مادر را برای او بازی میكرد. در دوران مدرسهاش ساواك برادر بزرگترش را به شهادت رساند. به همین علت از جانب پدر برای فعالیتهای ی محدودیت داشت. بعد از اتمام دوره متوسطه به سربازی رفت و در دوران سربازیش بیشتر با حقایق اطراف آشنا شد و بعد از اتمام سربازی به كمك مهدی و یكی دیگر از دوستانش به دانشگاه راه پیدا كرد.
فعالیتهای انقلابی و مذهبی خود را گسترده كرد. او برای محكمتر كردن پایههای اعتقادیش و به سبب مشكلاتی كه در ایران برایش به وجود آمده بود تصمیم گرفت از كشور خارج شود، ابتدا به تركیه رفت اما با دیدن وضع آن جا و وضع دانشجویان دانشگاههای تركیه شروع به مكاتبه با پسر داییاش در آلمان كرد. و بالاخره شهر "آخن" پذیرای حمید شد. بعد از مدتی شنید كه امام خمینی(ره) به پاریس تبعید شدهاند، لذا پس تصمیم گرفت كه بدون واسطه صحبتهای امام را بشنود. او كم كم شروع به حمل اسلحه كرد و سلاحها را تا مرز ایران و تركیه میآورد و بقیه به عهده مهدی بود.
حمید برای پیروزی انقلاب به ایران آمد و در تظاهرات مردمی شركت میكرد تا اینكه انقلاب اسلامی
درباره این سایت